شروع قصه بابرگشتن تو
کجاما وکجابرگشتن تو
ولی نه،مانده ازچشم انتظاری
فقط یک ندبه ازبرگشتن تو
زلال محض باران نجابت!
حضورمطلق نورواجابت!
بیاتابندبند ندبه ما
بگیردرنگ وبوی استجابت
فراترازتمام نام هایی
نسیم دلکش الهام هایی
عدالت،عشق،یکرنگی،کرامت
رسول بهترین پیغام هایی
توکه دردآشنای اهل دردی
توکه دست کسی راردنکردی
بگوحالاکه دلهامان شکسته ست
دلت می آیدآیابرنگردی؟
بیاباچشم هایی ازخداپر
دلی سرسبزازعطردعاپر
بیاتاکی نگاه خسته ما
بماندازغم این ماجراپر
دلم درمعرض تاراج مانده ست
همیشه زخمی آماج مانده ست
بیاآقادل من چندسالی
به یک دردآشنامحتاج مانده ست
هوای عشق بدشدکی می آیی؟
هزاران جمعه ردشدکی می آیی؟
به جرم این همه چشم انتظاری
دلم حبس ابدشدکی می آیی؟
ستم،آشوب،نامردی زیاداست
غم واندوه بی دردی زیاداست
دل من خوب می داندپس ازاین
امیداینکه برگردی زیاداست
ببین آن اسب،آن شمشیر،آن مرد
بزرگ،افتاده،عاشق،مهربان،مرد
زمین راخانه خورشیدکرده ست
نگاه شرقی آن آسمان مرد
سیدحبیب نظاری